جشن جمشیدیتا هزاران سال شد فرهنگ توجشن جمشیدی تو، اورنگ توقصهها دارد دل شهنامه از -- قهرمانیهای تو و جنگ توکس ندیده در صف مردانهگیجز همآوردی تو، نیرنگ توشرمها دارم از این نامحرمانکه نمیدانند نام و ننگ توپارسی و پارسی و پارسیدُرّ دریای دری افرنگ توخوانْد باید آیت عشقات نخستبعد از آن باید سرود آهنگ توباغ تاریخات پر از رنگ و گل استسرزند از برگبرگاش رنگ توجنگهایت نیز روح صلح داشتاز برای صلح بوده جنگ توکاوه ات آهنگ استقلال کردتا کند آزاد کوه و سنگ توبُرد بالا پرچم آزادهگیپرچم شوقِ شقایقرنگ توماردوشان را فرودآورد و کُشتماردوشانی که بر اورنگ تو ...ناز باید کرد بر اِسپهبُدانْتفخر باید کرد بر سرهنگ توروشنیها دارد امروزِ جهان کشفِ آتش کرد چون هوشنگ توآنچه گویم جز حقیقت نیست، آب -– کی توان کوبید در «هاونگ» تورودکی و آل سامانات شدندشاد از آوای نای و چنگ تومیزنم گیتار احساس تو رامینوازم تبله و سارنگ تومست گشتم از شراب شعرهاتنیست حاجت تا بنوشم بنگ توپهنهپهنه شعر، خرمن کرده ایپویهپویه گوهر فرهنگ تومهرگان و سدّه و
نوروزِ نورجشنهای خوب و شوخ و شنگ تودر «گل سرخ» تو از کنج و کنارعاشقانات میکنند آهنگ تودیده ام در پهنهی پارینهاتفرّ بسیار و فرِ فرسنگ توآریانا و خراسان در تو بودکشور افغانستان پیرنگ توگر شود مانیِ بلخات نوبهارشادیانات میشود ارژنگ توپرپرند لاله دشت و دامناتپرنیانی میشود اولنگ تودوست دارم فرّ و فرهنگ تو رامیزنم بر سینه هر دم سنگ تومیرسد هر لحظه بر گوش دلماز فراسوی زمانه زنگ توقرن را تجدید کردی، چارده —- صد شد و قربان این پیرنگ تواینچنین تقویم دلکش را که دیدکی شود تقویمها همسنگِ ... توعاشقانه لنگلنگان در رهاتمیروم، پندار هست پرنیان...
ادامه مطلبما را در سایت پرنیان دنبال می کنید
برچسب : نویسنده : bawarbamiko بازدید : 51 تاريخ : يکشنبه 1 مرداد 1402 ساعت: 15:13